33
چه روز خوبی مگه نه مامان؟برای دانش آموزام سوال طرح کردم...
آره روز خوبیه از بس تو کارت خوبی مدیر آموزشگاه حاضر نیست از دستت بده دیگه..
.
.
نه نمی شود ..! او با تو روی دیوار نشسته و توت می خورد.جلوی پنجره ی اتاق ما .. دیگر نمی توانم خودم را گول بزنم.بلند بلند حرف می زند و می خندد عاشقانه نگاهت می کند.موهای بد رنگ طلایی اش ماکارونی امروز را کوفتم می کند...گوشی ام را بر می دارم و به زحمت عکس می گیرم..خیلی واضح نشده ولی حداقل هرزه بودنش معلوم است...
باید داد بزنم...من باید داد بزنم..خب راهی جز آواز خواندن نیست..طبق معمول یک آهنگ با صدای بلند می گذارم.ترجیحا انگلیسی باشد که معنی اش را نفهمی و حتما قسمت هایی برای داد زدن داشته باشد...صدا را بلند می کنم و کنترل را مثل میکروفون جلوی دهانم می گیرم و پنجره را باز می کنم.تو دیگر آنجا نیستی.متاسفانه پایین آمده اید تا بقیه ی توت را در اتاقتان بخورید.ولی عیبی ندارد چون قرار است داد بزنم همسایه ها هم می شنوند شما که جای خود دارید.شروع می کنم به خواندن.
So get out, get out, get out of my head
And fall into my arms instead
I don't, I don't, don't know what it is
But I need that one thing
And you've got that one thing
Get out, get out, get out of my mind
And come on, come into my life
I don't, I don't, don't know what it is
But I need that one thing
And you've got that one thing
مطمئنم با آن دادی که من زدم فکر کردی فحش می دهم!
+ این کار را امتحان نکنید به گلو دردش نمی ارزد.
از تو می نوشتم.از تو ، پدر نامرد.