57
اون: میسو
من: بله
اون: چه احساسی داری؟
من: به قول امام خمینی هیچی
اون: خوبه
من: تو چه احساسی داری؟
اون: دوست دارم بخورمش
من: آدم بد قولی هستی.قول دادی داداشی بیاری ولی آبجی آوردی
اون: حالا صبر کن حالا میارمش
من: پس ببینم چیکار می کنی.یه دور دیگه اون کتاب حاملگی رو دوره کن.( یه کتاب داشت به اسم دختر می خواهید یا پسر :)))) )
اون: هرچه خدا خواست همان می شود
من: و ما ادراک مالقارعه
اون: یوم یکون الناس کالفراش مبسوس ( با همین غلط املایی)
من: یوم یکون الناس کالفراش مبثوث و تکون الجبال کالعهن المنفوش
اون: فاما من ثقلت موازینهو
من: علمت نفس ما احضرت
اون: حالا که چی؟؟
من: سیصلی نارا ذات لهب صدق الله علی العظیم التماس دعا گودنایت
اون: محتاجیم به دعا
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۲ ساعت 23:11 توسط LOnelY
|
از تو می نوشتم.از تو ، پدر نامرد.